بنیتای قشنگمبنیتای قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 23 روز سن داره

دختر بی همتای ما

جشن تولد دوسالگی پرنسس بنیتا

  چشمانت را باز کردی و دنیا غرق نگاه مهربانت شد گویی زیبایی های دنیا از آمدن تو پیدا شد که بهترين آهنگ زندگي من تپش قلب تو گشت و قشنگ ترين روزم روز شکفتنت شد پرنسس بنیتای من چه خوب شدکه به دنیا اومدی و چه خوبتر شد که وجودت همه ی دنیای من شد ****  دختر عزیزم  بنیتا امروز به لطف خدای بزرگ تو دوساله شدی و من خرسند از اینکه فرشته ای پاک و بی نظیر را نصیبم کرده  ، این روز را اول به خودم بعد به تو تبریک می گویم ..چراکه این توبودی که با قدوم پاکت مرا لایق مادر بودن کردی و این تو هستی که با آمدنت  روز بیست و چهارم فروردین را بهترین روز زندگی ام  ساختی.. عشق کوچولوی ...
24 فروردين 1393

تعطیلات عید نوروز 93

بنیتای قشنگم سلام... این اولین پستی هست که در سال 93 می نویسم و می خوام از تعطیلات عیدی که باهم داشتیم برات بگم...عیدی که خداروشکر خوش گذشت و بسیار هم پر سفر و پرماجرا بود عزیزم لحظه تحویل سال به همراه خانواده عمو حشمت و عمو نصرت بابا امیر خونه باباجون رحمت در اردستان بودیم که خیلی خوب بود و خوش گذشت ..فرداش برای ناهار به همراه دایی هات خونه باباجون علی بودیم که همون روز هم تصمیم به سفر به شمال گرفتیم و برنامه هاشو ریختیم که برای سوم فروردین صبح راه بیفتیم به سمت تهران ..شب هم دوباره برگشتیم اردستان برای مراسم عید اول مادربزرگ باباامیر و عصرش برگشتیم و سریع کارای مسافرت مون رو انجام دادیم.. خلاصه روز سوم رفتیم تهران و شب خونه خودمون بودی...
16 فروردين 1393

آخرین پست سال 92:بیست و سومین ماهگرد تولد بنیتا گل

  دختر نازم امروز بیست و سومین ماهگرد تولدت بود و این یعنی فقط یک مونده به تولد 2 سالگیت عزیزدلم..خیلی خوشحالم که می بینم دختر کوچولوی ما در آستانه دو سالگی قرار داره اگرچه خیلی زود گذشت اما خداروشکر که به خیر و خوشی گذشت .. بنیتا خوشگلم این روزا به خاطر کارای خونه تکونی و خرید عید وبعضی از کارای تولدت خیلی سرم شلوغ بوده و با عرض شرمندگی نتوستم زودتر از اینا وبلاگت رو به روز کنم و از شیرین کاری هات و البته شیطنت هات بنویسم گل نازم..  عروسک شیرین زبونم قربونت برم که دیگه الان جمله بندیت هم کامل شده و قشنگ می تونی حرف بزنی...شعر خوندت هم که حرف نداره و یه وقتایی که داری بازی می کنی و حواست نیست بهت نگاه می کنم یک شعرو کامل زیر ...
24 اسفند 1392

22 ماهگی عروسک خونه

دخترم گل قشنگم بیست و دومین ماهگرد تولدت هم مثله همیشه خیلی زود رسید ..بدون اینکه تونسته باشم از تمام لحظاتش لذت ببرم و یا حتی بتونم مطمئن باشم سالها بعد این روزها رو با جزییاتش به خاطربیارم عزیز دلم انقدر توی این ماه پیشرفت زبانی داشتی که دیگه نمی دونم از کدوم شیرین زبونیات بگم چون ماشالا مثله بلبل حرف می زنی و دیگه کلمه ای نیست که ما بگیم و تو تکرار نکنی !چندتا از جملات پرکاربرد این روزات : وقتی کار بد می کنی و الکی خودمون رو به گریه می زنیم می گی  آخی چی شده الهی بمیرم یا می گی اشکاشو برم !صبح تا چشماتو باز می کنی بهم می گی مامانی پاشو دیگه صبونه چی می خوری دنت می خوای ؟!!هرکسی پشت تلفن بخواد باهات حرف بزنه اول بهش می گی سلام خ...
27 بهمن 1392

شیطون اما شیرین !

دختر ناز مامانی این پست می خوام از شیطونی ها و کنجکاوی های تمام نشدنی ات بنویسم که وقتی بزرگ شدی اینو بدونی خیلی هم دختر مظلوم و آرومی نبودی و تا تونستی بدی کردی وآتیش سوزوندی ! البته می دونم این طبیعت یک بچه در مرز دوسالگیه که نسبت به محیط اطرافش کنجکاو باشه ولی واقعا باید بگم بعضی وقتا از این همه شیطنت خسته می شم و کم می یارم!شایدم این از بد شانسی توئه که من به مرتب و تمییز بودن خونه خیلی حساسم و وقتی می بینم کار تو از صبح تا شب فقط بهم ریختن زندگیه کم تحمل می شم و گهگداری هم دعوات می کنم که البته دارم سعی می کنم کمی بی تفاوت تر باشم تا شاید تو هم به مرور دست از خرابکاری برداری!!   چند نمونه از شیطونی هات گل دختر مامانی : &n...
14 بهمن 1392

بیست و یکمین ماهگرد عروسک نازم

    بنیتا عسل مامانی امروز 21 ماهه شدی گل قشنگم و این یعنی فقط 3 ماه به تولد دوسالگیت مونده  عزیزدلم ..می دونی همیشه می گن زمان مثله برق و باد می گذره  ولی من بعد از به دنیا اومدن تو بود که واقعا به این حرف رسیدم از بس که داری زود زود بزرگ می شی عزیزم! دختر شیرین زبونم ماشالا دیگه اکثر چیزها رو به اسم می شناسی و الان جمله می گی و قشنگ می تونی حرف بزنی باهامون...انقدر بعضی حرفات بامزه ست که آدم دوست داره همش بشینه و تو واسش شیرین زبونی کنی از جملات پرکاربرد این روزات چندتاشو  که یادمه برات می گم : یه بار چیزی رو شکوندی و همه بهت گفتن عیب نداره درست می شه حالا دیگه یاد گرفتی و تا چیزی از دستت می افته...
24 دی 1392