بنیتای قشنگمبنیتای قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 23 روز سن داره

دختر بی همتای ما

اولین گردش بنیتا خانوم

  بنیتا جونم .. عمر و نفسم .. اولین تفریحی که تو زندگیت رفتی روز پنجشنبه ١٨/٣/١٣٩١ بود که ما به همراه باباجون رحمت و مامان جون فریده و عمه محدثه رفتیم گلپایگان و شب هم همون جا خوابیدیم و فرداش هم از خوانسار دیدن کردیم . خیلی بهمون خوش گذشت و تو انقدر خانوم بودی که منو به مسافرت های بیشتری امیدوار کردی! تازه یه چیز جالب این بود که با وجود سن کمت اولین خنده های صدا دارت رو کردی ..الهی قربون اون لثه های بی دندونت بشم وقتی از ته دل می خندی ...
20 خرداد 1391

شناسنامه دار شدن دخترم

دخترم تو امروز رسما جزو هفتاد و چند میلیونی شدی که در ایران زندگی می کنند!! اسمت را بنیتا گذاشتیم ..به معنای دختر بی همتای من امیدوارم از اسمت در آینده خوشت بیاد و همانند معنی آن ، همیشه در همه مراحل زندگیت بی مثال و تک باشی.   اینم عکس کیکی که بابایی به مناسبت شناسنامه دار شدنت گرفت :   ...
26 فروردين 1391

روز به دنیا اومدن بنیتا گل

امروز زیباترین روز زندگیم بود ...روزی که هرگز از خاطرم نمی ره و همیشه تک تک لحظه هاش برام یادگاری می مونه. ساعت ٦:٣٠ دقیقه صبح بود که همگی رفتیم به سمت بیمارستان.من با وجودی که دیشب اصلا نتونسته بودم از استرس و هیجان بخوابم خیلی سرحال بودم و فکر اینکه فرزندم رو بعد از ٩ ماه انتظار قراره ببینم از خوشی لبریزم می کرد. ساعت ٧ صبح بیمارستان بودیم و همون لحظه هم کارای پذیرش رو انجام دادیم و به من گفتند برم کارای قبل از عمل جراحی رو انجام بدم.ساعت ٩ صبح بود که بیهوش شدم و وقتی بهوش اومدم ساعت ١١ بود و من از شدت درد نمی تونستم تکون بخورم و فقط از پرستارا سراغ بچه مو می گرفتم و اوناهم هی می گفتن سالمه ولی من باز نگران بودم.  ساعت...
24 فروردين 1391

تقدیم به فرشته ی در راهم که مشتاق آمدنش هستم

عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد                                                آن زمان بر من خدای مهربان                                               ...
21 فروردين 1391