بیست و یکمین ماهگرد عروسک نازم
بنیتا عسل مامانی امروز 21 ماهه شدی گل قشنگم و این یعنی فقط 3 ماه به تولد دوسالگیت مونده عزیزدلم ..می دونی همیشه می گن زمان مثله برق و باد می گذره ولی من بعد از به دنیا اومدن تو بود که واقعا به این حرف رسیدم از بس که داری زود زود بزرگ می شی عزیزم!
دختر شیرین زبونم ماشالا دیگه اکثر چیزها رو به اسم می شناسی و الان جمله می گی و قشنگ می تونی حرف بزنی باهامون...انقدر بعضی حرفات بامزه ست که آدم دوست داره همش بشینه و تو واسش شیرین زبونی کنی از جملات پرکاربرد این روزات چندتاشو که یادمه برات می گم : یه بار چیزی رو شکوندی و همه بهت گفتن عیب نداره درست می شه حالا دیگه یاد گرفتی و تا چیزی از دستت می افته یا می شکنه خودت سریع می گی عیب نداره خوب می شه ! موقعی که دعوات می کنیم می گی نگو بچمو !من همیشه بهت می گم گل مامان و تو جدیدا منو مامانی گل مامان صدا کنی و من انقدر بوست می کنم که صدات در میاد! گاهی هم که حسابی احساساتی می شی بهمون می گی دخترم اولین بارم این کلمه رو به الهه جونی گفتی و همه بهت خندیدن و قربون صدقت رفتن! وقتی دلت غذا یا خوراکی می خواد می گی به به بهش بده ..جدیدا هم خیلی به آب لیمو شیرین و پرتقال علاقه پیدا کردی و هروز می یای دم یخچال می گی آبو شیرین بهش بده..خیلی دوست داری کسی باهات بازی کنه و هر مهمونی بیاد خونمون دستشو می گیری می گی بیا بریم بازی...وقتی صبحا بیدار می شی می یای بغلم می گی خوابیده بودم!بابایی تا از حموم می یاد بیرون و حوله تنشه می گی لباس بپوش سرما می خوری !یا وقتی می خوایم بریم بیرون خودت کاپشنتو می یاری می گی بپوش سرما می خورم!وقتی هم که از چیزی خیلی خوشت بیاد یه خنده ای می کنی و می گی باخاله ( باحاله ) ! قربونه این شیرین زبونیات بشم من عسلم
راستی دندون نهمت هم ( کرسی پایین ) هفته پیش بعد از چندروز بد عنق بودن! دراومد و دندون دهمت که قرینه شه هم درحال دراومدنه..مبارک باشه عزیزدلم
و اما عکسای گل خانوم در ماهی که گذشت :
این دوتا لباس خوشگل سوغاتی های عموی مامانی از امریکاست برای شما که البته الان برات بزرگن عزیزدلم
بنیتا جونم در حال خوردن هندوانه شب یلدا
عروسک مورد علاقه این روزهای دخملی که از قشم براش خریدیم
هفته گذشته هم با دوستامون رفتیم ویلاشون در چادگان برای برف بازی و لذت از طبیعت زیبای سفید پوش اونجا که خداروشکر خیلی بهمون خوش گذشت
یه آدم برفی هم درست کردیم که مثلا عروس بود ! می خواستیم دامادم براش درست کنیم که واقعا سرد بود و بی خیال شدیم !
بنیتا جونم اولین باری که برف دیدی همون روز بود.. تا هم آدم برفی رو دیدی دیگه عاشقش شده بودی و موقع رفتن براش حتی گریه هم کردی !قربونه دل مهربونت برم
عزیزم عاشق راه رفتن روی برفا شده بودی
موقع برگشتن هم یه جا وایستادیم و حسابی برف بازی کردیم بنیتا هم از ما یاد گرفته بود بهمون برف می زد مثلااا
بنیتا و میوه مورد علاقش
خوشگل مامانی شکلات هم دوست داره
عاشقتم نفسسسسسم
مرسی کـه هستـی و هستی را رنگ میزنــی ♥
هیچ چیـز از تـو نمیخـوام
فقط بـاش ، فقــط بخــــند
دنیای منی تو ♥