بنیتای قشنگمبنیتای قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

دختر بی همتای ما

سفر به تهران و 3 تا دندون جدید!

بنیتا جووونم من و تو و بابا امیر روز پنجشنبه وقتی شما یک سال و دو هفته ات بود رفتیم تهران تا هم یک حال و هوایی عوض کنیم و هم چندتا کار کوچیک داشتیم انجام بدیم..همون شب که رسیدیم اول رفتیم خونه عمو نصرت باباییت و اونجا کلی سورپرایز شدیم چون عمو اینا برات یه کیک خوشگل و کادو یک سکه پارسیان به مناسبت تولدت خریده بودن ..اون شب خیلی خوش گذشت و ما همون جا خوابیدیم و فرداش بعد از ناهار رفتیم خونه خودمون.. اینم عکس کیک تولدت که تو به جای فوت کردن شمع همش می خواستی بهش دست بزنی و آخرم انگشتت سوخت و گریه کردی! یه روز هم سه تایی رفتیم خیابون بهار تا برای شما کفش بخریم و از تعجب نزدیک شاخ دربیاریم ..چون قیمت همه وسایلی که برای...
14 ارديبهشت 1392

احوالات بنیتا گل در یک سالگی

دختر قشنگم بنیتای نازم توی این پست می خوام از کارهایی که در یک سالگیت می تونی انجام بدی و علایقت در این روزها بنویسم عزیزم .. کلماتی که تا الان یاد گرفتی و می تونی بگی : مامان ،بابا ،دد ،به به ،نی نی ،تاب ،توپ ،نه ، جملات ساده ای مثله بده و بیا رو می فهمی و انجام می دی  غذاهای مورد علاقت که تازگی ها شروع به خوردنشون کردی : ماکارونی ،دلمه و کلا غذاهای مخلوط مثله لوبیا پلو رو خیلی دوست داری..عاشق ماست ،بستنی ، میوه مخصوصا پرتقال و آب هستی بازی هایی که بلدی :کلاغ پر ،دالی بازی ،اتل متل توتوله ،لی لی حوضک ،توپ  بازی الان یه دندون داری و مثله ما شبها مسواک می زنی!!دست و سر و پات رو می شناسی و م...
1 ارديبهشت 1392

جشن تولد یکسالگی بنیتا کوچولو با تم خرس پو

دختر بی همتای ما..عشق کوچولوی مامان و بابا تولد یک سالگیت مبارک دلبندم بنیتای خوشگلم اصلا باورم نمی شه یک سال از روزی که نگاهم به وجود نازنیت گره خورد و عاشقانه قلبم برای تو به تپش افتاد گذشته باشه..روزی که تو اومدی و منو لایق مادر بودن خودت کردی..روزی که منو از یه آدم بیخیال و بی مسئولیت تبدیل به یک مادر مسئولیت پذیر و هوشیار کردی.. بنیتا جان در این روز زیبا که بدون شک بهترین روز سال برای من و بابایی هست برات بهترین آرزوها رو داریم عزیزم..از خدای مهربونم می خوام همیشه محافظت باشه و از تمام غم ها و ناخوشی ها دورت کنه دلبندم ..امیدوارم سلامتی و سعادت تا ابد همراهت باشن عشق کوچولوی ما.. از خدا ممنونم که فرشته مهربونی مثله تورو به ما امان...
24 فروردين 1392

سیزده بدر و اولین سرماخوردگی عشق کوچولو

بنیتا جونم امسال سیزده بدر هم مثله سال گذشته رفتیم اردستان توی باغ خودمون با خانواده بابایی و خانواده عمو حشمت بابا و دایی حمید بابایی البته سال گذشته شما تو دل مامانی بودی و من برای اومدنت دیگه داشتم لحظه شماری می کردم  و خیلی مراقب بودم که فعالیتی نکنم که یه وقت زودتر از موعد به دنیا بیای ..عزیزم سال پیش همش تورو تصور می کردم که سیزده بدر بعدی که بیایم اینجا تو چقدر شیطونی می کنی و از این فکرا خیلی ذوق زده می شدم!!و امسال با هر نگاه به تو یاد سال گذشته مون می افتادم و خدارو شکر می کردم که صحیح و سالم کنارمون هستی گل مامان عزیزم روز سیزده بدر هوا خیلی خوب و بهاری بود اما عصر هوا رو به باد و خاک رفت و ما وسایلو جمع کردیم و رفت...
18 فروردين 1392

اولین مروارید کوچولوی عسلم

بنیتا نفسم بالاخره بعد از ماهها انتظار اولین مروارید کوچولوت دیروز در 11 ماه و هیجده روزگیت در لثه پایین سمت راست رونمایی کرد! عزیزم نمی دونی چقدر از لمس تیزی دندونت ذوق زده شدم و سریع به همه خبر دادم که بالاخره دختر منم جزو کباب خورا شد!! قربونت برم خداروشکر اصلا سر دراومدن دندونت تب یا بی قراری نکردی و خیلی راحت تر از اونی که تصورشو می کردم مروارید خوشگلت جوونه زد..مامانی امیدوارم بقیه دندونات هم به همین راحتی دربیان و تو اذیت نشی عسلم بنیتای نازم جالبه بدونی که دراومدن اولین دندونت مصادف شد با سالگرد عروسی ما که بابایی هم به همین مناسبت یه ناهار توی یه جای خوب مهمونمون کرد و شب هم یک کیک خوشمزه خرید که بردیم خونه باباجون رحمت این...
12 فروردين 1392

اولین عید نوروز با بنیتا جون

دختر گل مامانی امروز اولین روز بهار و اولین عید نوروز زندگی قشنگ توست عزیزترینم .. نمی دونی چقدر خوشحالم که تو کنارمون هستی و گرمی بخش سفره هفت سین امسالمون بودی نازنینم دختر قشنگم بهار بهترین فصل و فروردین بهترین و زیباترین ماه برای منه چون هم سالگرد عقد من و بابایی توی این ماهه هم سالگرد عروسیمون و هم تولد تو زیباترین و بهترین هدیه خداوند مهربون به ما بنیتای نازم امیدوارم صد بهار زیبا رو در زندگی تجربه کنی و مثله ماه تولدت همیشه دلت سبز و شاداب باشه گل قشنگم اینم چندتا عکس از سفره هفت سینمون ولی چون تو همون لحظه خیلی خوابت گرفته بود و بد اخلاق شده بودی نذاشتی ازت خوب عکس بگیریم       بنی...
2 فروردين 1392

یازده ماهگی عشقم بنیتا

بنیتا عروسک کوچولوی ناز خونه امروز یازدهمین ماه تولدت رو هم پشت سر می گذاری عزیزم و این یعنی فقط یک ماه به تولد بهترین و زیباترین عشق دنیا مونده.. دختر عزیزم این ماه هم مثله ماههای گذشته خداروشکر به خوبی و با یه عالمه خاطره قشنگ از شیرین کاریهای تو عسلم سپری شد عشق قشنگم توی این ماه خیلی شیطون تر از ماه قبل شده بودی ..جوری که گاهی اوقات وقتی فکر می کنم تو دوران نوزادیت چه قدر بچه ساکت و مظلومی بودی و همه می گفتن خوش به حالت که دخترت در آینده خیلی آرومه خندم می گیره از اینکه چی بودی و چی شدی!!! منم باید اعتراف کنم یه وقتایی واقعا از این همه تحرک و جنب و جوش تو خسته می شم و سرت داد می زنم که یکم آروم بگیری...
23 اسفند 1391