سیزدهمین ماهگرد تولد عروسکم
یکی یک دونه ی مامانی..امروز سیزدهمین ماه تولدت رو هم پشت سر گذاشتی و وارد ماه چهاردهم شدی ولی این بار شب ماهگردت برامون زیاد خوشایند نبود.. چون الان که دارم برات می نویسم تو از 3 شب پیش تب کردی و من مدام بهت شربت استامینوفن می دادم ولی به محض اینکه اثر دارو می رفت دوباره تبت ٣٨ درجه می شد..ولی خدارو شکر امروز بهتری و دیگه تب نداری..مامانی جونم بمیرم برات که دارو سست و بیحالت کرده و اصلا اشتها به غذایی نداری ولی بازم دختر خوبی هستی و بازی می کنی واسه خودت و کم بهانه گیر شدی
عزیز دلم..عروسک قشنگم اوایل این ماه شروع به راه رفتن کردی و الان دیگه بدون زمین خوردن می تونی قدم برداری..یاد گرفتی خودت از تخت بیای پایین و من دیگه خیالم راحته از روی تختخواب نمی خوری زمین ،از مبل هم بلد شدی بالا بری و روش بشینی ،روز به روز داری کلمات جدید یاد می گیری و سعی می کنی با زبون خودت باهامون حرف بزنی ..کلماتی که جدیدا به کار می بری : بیی ( بیا ) ، بِه ( بده) ، بل ( وقتی دوست داری بیای بغل)،ناییی ( که وقتی صورت کسی رو ناز می کنی می گی)، وقتی راه می ری هم با خودت می گی تا تا،داخ ( داغ)
چندتا عکس از ماه سیزدهمت نفسم:
اینم عکس از دندون موشیای دخملی که بالاخره موفق شدم بگیرم!
توکه می ری نفسم می گیره..همه خستگیات یک جا چند؟
تو بخندی همه چی حل می شه .تو بخندی همه چی خوبه ..پس بخند ،بخند