هفدهمین ماهگرد تولد بنیتا عسل
عزیزدل مامانی...دختر قشنگم امروز تو هفده ماهه شدی و این یعنی فقط یک ماه مونده تا دختر کوچولوی قشنگ من یک سال و نیمه بشه..
بنیتا جونم این ماه نسبت به ماههای گذشته خیلیییی شیطون تر و کنجکاوتر و در عین حال مستقل تر شدی..انقدر نسبت به محیط اطرافت و کارهای ما توجه داری که بیشتر رفتارهات دقیقا تقلید از رفتارهای ماست ، حرف زدنت هم که درست مثله طوطی هرچیزی رو بگیم تکرار می کنی قربونه صدای قشنگت برم ..کلماتی که زیاد به کار می بری : نون ، آب ، ماست ، اوو ( وقتی جایی از بدنت زخمی بشه بهمون نشونش می دی و می گی اووئه یعنی اووف شده ! ) انوور ( انگور ) ،الله ( نماز ) باجون ( باباجون ) ، ماجون ( مامان جون ) ، عمه ، عمو ، النا ( گلناز ) ، علی ، امیر ، الاله ( الهه ) ، مانین ( ماشین ) ، دماغ ، چش ( چشم ) ، گوش ، دندون ، مو ( به برس هم می گی ) ، ننام ( سلام ) ، مسی ( مرسی ) ، اموم ( حموم ) ، توپی ( توپ ) بادباد ( بادکنک ) ، مو ( موز) ، آتوق ( قاشق ) ،بتو ( پتو ) ، پیسی ( گربه ) ، توتو ( هرچیزی که پرواز کنه از مگس گرفته تا هواپیما !)
از اجزای صورت همه رو می شناسی و از اعداد فقط یک و دو رو بلدی.. خواب و خوراکت هم که بعد از شیر گرفتنت خیلی خوب شده ودوباره مثله قبل حدود ٢ شب می خوابی و فقط یکبار دم صبح برای آب خوردن بیدار می شی و باز تا نزدیک ظهر خوابی!! خوراکی هم هر کس هرچیزی بخوره دوست داری توهم امتحان کنی و جالبه از کمتر چیزی بدت می یاد حتی از شیر که زیاد علاقه نشون نمی دادی تازگیا خوشت اومده و خیال منو از این بابت خیلی راحت کردی ..ولی علاقه عجیبی به میوه مخصوصا انگور و هندوانه داری..از کارهای مورد علاقت اینه که بری در کمد رو بازکنی و شال و روسری های منو سر کنی و توی خونه راه بری و ادای خانوما رو دربیاری! یا که بری در جاکفشی رو بازکنی و کفشها و صندل های بزرگونه پات بکنی .. مسواک زدن هم یکی از علایقته و بدون هیچ اذیتی دهن خوشگلتو باز می کنی تا من مسواک بزنم به شش تا دندون کوچولویی که داری عشقممم
چندوقت پیش برای اولین بار به ناخن های دست و پات لاک زدم که اولش ترسیدی و گفتی اوو ولی بعدش خیلی خوشت اومد و همش نگاهشون می کردی .. یک هفته پیش هم برای اولین بار بردیمت آرایشگاه که خیلی گریه کردی ولی به مرتب شدن موهات می ارزید عسلمم !
خانوم خانوما یک اخلاق بدی این ماه پیدا کردی و اونم زدنه که وقتی خوابت می یاد یا کلافه ای میزنی تو صورت کسی که بغلت کرده که اصلا از این کارت خوشم نمی یاد مخصوصا بابایی که خیلی از این کارت بدش می یاد و همش می گه نکنه عادتت بشه ..حالا امیدوارم مثله جیغ زدن که دوسه ماهی بدجور درگیرش بودیم و حالا خیلی بهتر شدی این کارهم زودتر از سرت بیفته عزیزدلم
چندتا عکس عسلیییی در ماه هفدهم :
عکس اولین آرایشگاه رفتن
"بی قرارم واسه چشمات ..اون نگاهی که به یک دنیا می ارزه "