30 ماهگی مبارک دلبندم!
دو سال و نیمه شدی دختر نازم و من هنوز باور ندارم 30 ماه از روزی که برای اولین بار چشمان زیبایت را به رویم گشودی گذشته باشد....می ترسم با این عجله ای که زمان برای بزرگ شدنت دارد یک آن چشم باز کنم و نوزاد زیبارویم را در لباس عروس ببنیم !!و ندانم برای این گذر لحظه های ناب کودکیت باید بگریم یا برای رسیدنم به آرزویم که بالنده شدن فرزندم بوده باید بخندم....نمی دانم
فقط می خواهم در این لحظه که برای تو می نویسم بدانی تو زیباترین و سخت ترین تجربه زندگی من هستی که مانندش را با هیچکسی در این دنیا نچشیدم ..اینکه هروز با صدای نفسهایت ،خنده هایت و بوسه هایت عشق را روح تازه ای می بخشی و در کنارش برای بزرگ شدنت.. بالغ شدنت هروز باید یک جمله را هزار بار تکرار کنم و تو باز از روی کنجکاوی و شیطنت کار خودت را بکنی وجان مرا به لب برسانی ....و این تجربه سخت شیرین جز از فرزند و پاره تن از چه کسی بر می آید؟!
****
عشق کوچولوی من خیلی وقته توی وبلاگت برات چیزی ننوشتم مخصوصا از کارات و حرفات اما اینبار به بهانه 30 ماهگی برات می نویسم ....اینقدر عاقل شدی که حد نداره و در همون حد بسیار شیطون و بازیگوش که این بستگی به روزی داره که شروع می کنی یک روز مثله خانوما به حرفام گوش می دی و من کیف می کنم دخترم فهمیده شده و یک روز انقدر شیطونی می کنی و از دیوار راست بالا می ری که فقط دوست دارم یکی بیاد ببرتت گردش تا من استراحت کنم ...
از رفتارهای خوبت اینه که خیلی اجتماعی هستی و هرجا بریم غیر ممکنه بد قلقی بکنی با همه جور می شی و واسه خودت سرگرمی ایجاد می کنی ...دیگه اینکه به تمییزی خودت اهمیت می دی چیزی بخوری می گی دستامو بشور و همچنان به حمام رفتن علاقه زیادی داری ..اینکه زیاد اهل بیرون رفتن نیستی و خونه رو بیشتر دوست داری با اینکه کم پیش می یاد تو خونه باشیم اما اصلا بهونه بیرون رفتن نمی گیری ....وقتی می ریم خرید برای هیچ چیزی بد اخلاقی نمی کنی و دلت چیزی نمی خواد ...خوراکی هات رو با بقیه سهیم می شی و اصلا شکمو نیستی...روزی هزار بار من و بابایی رو بوس می کنی ..می گی خیلی دوستت دارم ها...یا می گی خیلی روانیتم !!در کل به کسایی که دوستشون داری راحت ابراز علاقه می کنی به خاطر همینم خیلی همه دوستت دارن مهربونم...
ولی عزیزم در کنار این اخلاقای خوب..رفتارهای بدی هم داری که امیدوارم کمی که بزرگ تر شدی از سرت بیفته : توی بازی با همسن و سالای خودت خیلی تک رو و قلدری !دوست داری مالکیت همه اسباب بازی ها با تو باشه و با کسی تو بازی شریک نمی شی ..با هیچ چیزی خیلی سرگرم نمی شی و دوست داری هر وسیله ای رو بیاری و باهاش کمی بازی کنی و سریع بری سر یک بازی دیگه ...و من از بس توی خونه مشغول تمیز کاری و جمع کردن وسایل از جلوی دست تو بودم که تصمیم گرفتم در اتاق ها رو قفل کنم و حالا خودت داری یاد می گیری وقتی با چیزی بازی کردی باید ببریم سرجاش بذاری و بعد یک وسیله جدید بیاری...حاضر نیستی بدون یادآوری من دستشویی بری و خیلی خودت رو نگه می داری به خاطر همین اکثرا چند قطره که خودت رو خیس می کنی زود می گی دستشویی دارم و من هرچی می گم زودتر بگو بازم به گوشت نمی ره !!هنوز هم شبها پوشک می شی و نتونستم از پوشک شب بگیرمت چون دلم نمی یاد توی خواب بیدارت کنم خودت هم نمی تونی تاصبح خشک باشی که امیدوارم تا 3 سالگی این مشکل برطرف بشه ...کمی لجباز و یک دنده ای که اقتضای سنت هست ولی خودت می دونی در عینی که زیاد دوستت دارم اصلا تحمل لوس بازی و رفتارهای بدت رو ندارم و باهات جدی برخورد می کنم ..واسه همین ازم حساب می بری و تازگی ها بابایی شدی و شکایت منو پیش بابایی می کنی و می گی مامان دعوام کرد یا می گی مامان گفته اگه حرف بد بزنم فلفل می ریزه توی دهنم !!!
توی این ماه دوتا دندونای نیش پایینت باهم در اومد و تازه شده 16 تا دندون !!
دوماهی می شه به قصه شنیدن قبل از خواب علاقه پیدا کردی و چون خیلی قصه بلد نیستم شخصیت های تخیلی رو در قالب داستان برات می گم که خیلی بهشون علاقه داری و وقتی جایی بریم برای بقیه هم با زبون شیرینت این قصه ها رو تعریف می کنی !
علاقه زیادی به گردگیری کردن داری و تا می بینی من جارو می کشم توهم دستمال و اسپری می یاری و می گی منم برات گردگیری کنم مامانی
این روزا مثله یک دستگاه کپی تمام حرفها و کارهای مارو به ذهنت می سپاری و دقیقا سر وقت خودش تحویلمون می دی عزیزم و حالا می فهمم معنی بچه ها می بینند بچه ها تکرار می کنند چیه....
دیگه مثله قدیما همش دوربین دستم نیست تا ازت عکس بگیرم بیشتر الان فیلم ازت دارم عشقم ولی برای خالی نبودن عریضه عکس هایی از این چندوقت اخیر برات می ذارم :
خوشبختی
همین در کنار هم بودن هاست
همین دوست داشتن هاست
در آغوش گرفتن هاست
خوشبختی
همین لحظه های ماست
همین ثانیه هایی ست
که در شتاب زندگی گم شان کرده ایم