بیستمین ماهگرد و سفر به قشم
دختر خوشگل مامانی بنیتای نازم بیستمین ماهگرد تولدت با یک هفته تاخیر مباررک عزیز دلم..ماشالا روز به روز داری خانوم تر و عاقل تر می شی ،جوری که گاهی اصلا رفتارات به سن و سالت نمی خوره ..از شیرین زبونیات هم هرچی که بگم کمه دیگه کامل حرف می زنی و جمله می گی و همه کلمات رو بلدی دختر باهوش من و انقدر قشنگ با صدای ظریفت سخنرانی می کنی برامون که همه فقط دوست دارن بخورنت !!
الان هم که دارم برات می نویسم دوروزه از سفر قشم برگشتیم ..خداروشکر خیلی بهمون خوش گذشت آب و هوا که عالی بود و از اون بهتر دختر گلم بود که توی مسافرت اصلا اذیتی نداشتی برامون و موقع خرید هم اکثرا توی کالسکه خواب بودی وقتی هم که پا می شدی یا با خوراکی سرت گرم بود یا واسه خودت توی پاساژا راه می رفتی لباسا رو نگاه می کردی و همش می گفتی گشنگه ( قشنگه ) ! عروسکای روی لباسارو هم که مدام بوس می کردی و با مانکن های لباس بچه ها حرف می زدی و بازی می کردی!
دیروز هم که من همه خریدا رو ریخته بودم وسط اتاق و داشتم به مامان جون نشون می دادم یک دفعه دیدیم اومدی پیشمون و می گی این 20 تومنه ..دیگه ما مرده بودیم از خنده حالا همش ازت می پرسیم بنیتا این چنده توهم می گی 20 تومن !! اینم از اثرات زیاد گشتن توی بازار که قیمت ها دستت اومده
خلاصه توی این ماهی که گذشت خیلی شیرین زبون تر از قبل شدی ..الان دیگه تمام حرفامون رو می فهمی و منظرتو می رسونی وقت گرسنگی می گی گشنشه ..از حموم که می یای می گی سرده ..وقتی می شورمت می گی داغه..وقتی پوشکت رو کثیف می کنی می گی عوض کن ..دستات که کثیف می شه می گی کفیثه ،دست بشور..کنترل تلویزیون رو می دی می گی روشن کن عمو پورنگ ..وقتی خوابت می یاد می گی لالا کنم ..بابایی عادت داره با صدای بلند تلویزیون ببینه که توهم از من یاد گرفتی تا بابا تلویزیون می بینه می گی کمش کن قربونه این شیرین زبونیات برم که کلی ما رو سرگرم کی کنی با حرفات عزیزدلم
اینم چندتا عکس از این روزهای اخیر
توی این عکسا همون طور که پیداست عاشق این مانکنه شده بودی و حسابی باهاش لاو ترکوندی !
اینجاهم پاساژ سیتی سنتر قشمه که واقعا قشنگه ..این دایناسورهم نظر همه رو جلب می کرد ولی تو از صداش خوشت نمی یومد !
مامانی و بنیتا